نگاهی اجمالی به کتاب“ تمام اسکناسهایی که بانکهای مرکزی سرتاسر دنیا چاپ میکنند، ارزهای فیات یا بیپشتوانه خطاب میشوند، بیپشتوانه به این معنا که ارزش این اسکناسها ذاتی نیست و تنها مطیع دستورات یا قوانین دولتی است. برای اینکه یک ارز سرمایهای خوب محسوب شود، باید اطمینان یافت که با آن پول میتوان فردا، هفته آینده، ماه آینده و سال آینده کموبیش خدمات یا کالاهای مشابه را خرید. به بیانی دیگر، امروز مردم تمایل ندارند اسکناسهایشان را زیر تشکهایشان مخفی کنند، زیرا میدانند پول نقد ذخیره ارزش خوبی نیست و اگر هم این کار را میکردند، طولی نمیکشید که متوجه میشدند قدرت خرید آن پول کاهش یافته و یا حتی بدتر، اسکناسها از گردش خارج شده و دیگر موردپذیرش نیستند.
در نقطه مقابل ارزهای بیپشتوانه بیتکوینی وجود دارد که هیچ نهاد مرکزی و متمرکزی در ایجاد آن دخیل نبوده است و توسط یک شبکه و با یک نرخ ثابت و قابلپیشبینی استخراج میشود و به همین دلیل خاصیت ضدتورمی دارد. بیتکوین بهعنوان یک سرمایهگذاری هدفمند، عملکرد شگفتانگیزی از خود بهجای گذاشته است. هر چیزی که با قیمت صفر شروع شده باشد و اکنون قیمت آن صفر نباشد، یک چیز ارزشمند است. بیتکوین سال 2009 با قیمت صفر کارش را آغاز کرد و اکنون بعد از گذشت کمی بیش از ده سال، دهها هزار دلار ارزش دارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان هولناک طلوع هورد با سارگراس آغاز میشود، یکی از تایتانهای قدرتمند جهان وارکرفت و خالق لژیون سوزان که سرزمینهای بسیاری را با دیوانگیاش به آتش کشید. کتاب صوتی وارکرفت: طلوع هورد از کریستی گلدن با دیدار او و سه رهبر نژاد اِرِدار آغاز میشود. وِلِن، کیل جیدن و آرکیماند در کنار هم بر سیارهی آرگوس حکمرانی میکردند و مردمشان از قدرتی وصفناپذیر برخوردار بودند. درواقع همین تواناییهای عظیم نژاد آنها بود که تایتانِ طمعکار را به آنجا کشاند چون باور داشت با کمک اِرِدارها میتواند سرانجام بر آزروث غلبه کند.
سارگراس به حاکمان آرگوس قدرت، خرد و بزرگی را پیشنهاد داد و در مقابل از آنها خواست به لژیون سوزان ملحق شوند. آرکیماند و کیل جیدن مفتون تصویری شدند که او از آینده برایشان مجسم کرده بود اما وِلِن در مکاشفهای به دروغ تایتان پی برد. این رهبر محتاط نمیتوانست نیت نیک سارگراس را باور کند و رویای خود را با دوستان قدیمیاش درمیان گذاشت، که البته بیفایده بود. در نهایت وِلِن با کمک نیرویی بیگانه اما خیرخواه موفق شد با همراهی تعدادی از اِرِدار پاکسرشت از آرگوس فرار کند. رفتن او درد و خشم آتشینی را در وجود کیل جیدن برپا کرد و رهبر جسور با یاری گرفتن از سارگراس، راهی سفری طولانی برای تعقیب دوست قدیمیاش شد... . ”