نگاهی اجمالی به کتاب“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز مینوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل میداد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغهای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه میکرد که صدای نزدیک شدن قدمها از آن سو به گوش میرسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ گوردر در این کتاب همانند سایر آثار خود میکوشد تا مسائلی عمیق و فلسفی را در قالب یک داستان ساده و گیرا ارائه دهد اما تفاوت اصلی دختر رهبر سیرک با کتابهای دیگر گوردر مانور کمتر آن بر فلسفه است.
نویسنده کتاب معروف «دنیای سوفی» این بار حکایتی از خاطرات دختری را بازگو میکند که سودای ثروت اندوزی در سر دارد: «تصمیم گرفتهام همه چیز را بازگو کنم. مینویسم تا خودم را بهتر بشناسم. تلاش میکنم تا حد ممکن روراست باشم. البته این بدین معنی نیست که من قابل اعتماد هستم. کسی که با هر آنچه در باره زندگی خویش مینویسد، میتواند خود را قابل اعتماد جا بزند، قاعدتاً حتی پیش از آن که عازم آن سفر دریایی پر مخاطره شده باشد، کشتی اش به گل نشسته و خود را به کشتن داده است.»
پدرم را فقط روزهای یکشنبه میدیدم. ما به سیرک میرفتیم. سیرک بد نبود، اما وقتی به خانه برمیگشتیم برای خودم نقشه تهیه سیرک بهتری را میکشیدم. آن موقع هنوز نوشتن بلد نبودم و نقشه سیرک مورد علاقهام را در ذهنم میپروراندم. در این قسمت هیچ مشکلی نبود من خود سیرک را هم در ذهنم مجسم میکردم که البته فقط شامل چادر بزرگ سیرک و صندلیها نمیشد، تمام حیوانات و دست اندرکاران اجرای برنامه را نیز مجسم میکردم که چون نقاشیام خوب نبود، کار سختی بود. خیلی زود و پیش از شروع مدرسه، نقاشی کشیدن را کنار گذاشتم. ”