نگاهی اجمالی به کتاب“ راهنمایی عملی برای در دست گرفتن کنترل پولتان و دستیابی به ثروتی عظیم میخواهید یک میلیونر باشید؟ قطع به یقین شما نیز میتوانید! این راهنمای علمی به شما نشان میدهد که چطور با بهکارگیری شیوهای تأییدشده برای پسانداز کردن، سرمایهگذاری هوشمندانه و فرصتهای پولساز معتبر به رؤیاهای مالیتان جامهی عمل بپوشانید. در این کتاب، میبینید که چطور میتوانید تصمیمات مالی عاقلانه اتخاذ کنید، مالیاتها رابه حداقل برسانید، از اشتباهات پرهزینه دوری جویید و برای رسیدن به اهدافتان، چطور از بیثباتیهای اقتصادی جان سالم به در ببرید.
امور مالیتان را به نظم درآورید؛ رابطهتان با پول را بهخوبی درک کنید و مقدماتی برای تنظیم و برآوردن اهداف مالیتان مهیا کنید.
-همین امروز شروع به ساخت ثروت کنید؛ از شرّ بدهی بد خلاص شوید و شروع به اجرای یک نقشهی پسانداز کنید و به آن بچسبید و حقوقتان را حداکثر کنید.
-دست به کاری مخاطرهآمیز برای ساختن میلیونهادلار پول بزنید_فرصتهای تأییدشده برای خلق ثروت را کشف کنید_ از جمله راهاندازی کسبوکار خودتان، پیش نهادن یک اختراع، بهرهبرداری از یک ارثیه و سرمایهگذاری در املاک و مستغلات.
-پولتان را به شیوهای عاقلانه مدیریت کنید؛ از قدرت تحمل ریسکتان مطلع شوید،از کمک متخصصان حرفهای برخوردار شوید و الزامهای مالیاتیتان را حداقل کنید.
-پیش از مرگتان،برای این امر پیشبینینشده و اجتنابناپذیر برنامهریزی کنید؛از اموال و داراییهایتان حمایت کنید،برنامهای برای وراثتان طرح کنید و امور مالیتان را در وضعیت خوبی حفظ کنید.
-برای باقیماندهی عمرتان در امنیت مالی قرار بگیرید؛نگرشتان نسبت به پول را دوباره شکل دهید و تصمیمات درستی در خصوص امنیت مالی اتخاذ کنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ مجموعه داستانی در دنیای گرالت ویچر که برخی از دوستداشتنیترین شخصیتهای این دنیا را معرفی میکند. یک کتاب غیرقابل از دست دادن برای طرفداران بازیها و رمانها. گرالت یک ویچر است؛ مردی که قدرتهای جادوییاش با تمرینهای طولانی و اکسیرهای مرموز تقویت شده و او را به جنگجویی قهار و قاتلی بیرحم تبدیل کرده است؛ اما او یک آدمکش معمولی نیست؛ کارش کشتن هیولاهای متنوع و اهریمنهای خبیثی است که ویرانی به بار میآورند و به بیگناهان حمله میکنند. او در سرزمینها پرسه میزند و به دنبال مأموریت میگردد؛ اما به تدریج متوجه میشود که بااینکه برخی از شکارهایش کاملاً بدذات و شریر هستند، بعضی دیگر قربانی گناه، پلیدی یا سادگی شدهاند. - بخشی از کتاب: آبلهرو گفت: «حداقل سکههامون سرجاشون موندن، کسی نیست که برای کشتن باسیلیسک بهش پول بدیم. بهتره دیگه برید خونه؛ اما در مورد وسایل و اسب اون افسونگر... خوب نیست که هدر بشن.» قصاب گفت: «آره، مادیان خوبیه و خورجینهاش پُرن. بیاین یه نگاهی بندازیم.» - چهکار دارید میکنید؟ مرد آبلهرو با لحن تهدیدآمیزی گفت: «خفه شو، کدخدا. مزاحم نشو، وگرنه یه مشت میآد تو صورتت.» قصاب تکرار کرد: «مادیان خوبیه.» - از اسب دور شو، عزیز من. قصاب بهآرامی سمت غریبهای که ناگهان از پشت یک دیوار فروریخته سر درآورده بود برگشت، درست پشت جمعیتی که جلوی ورودی تونل ایستاده بودند. غریبه موهای قهوهای مجعد و پرپشتی داشت، زیر کت کتان گشادش نیمتنهای به رنگ قهوهای تیره پوشیده بود، همراه با چکمههای بلند مخصوص سواری. مسلح نبود. او با لبخندی تهدیدآمیز تکرار کرد: «از اسب دور شو. اینجا چی داریم؟ یه اسب و خورجینش که متعلق به کس دیگهای هستن؛ اما شما با طمع بهش چشم دوختین و میخواین بهش دستبرد بزنید. این کارِ شرافتمندانهایه؟» آبلهرو آرام دستش را داخل پالتوی خود فروبرد و به قصاب نگاهی انداخت. قصاب رو به جمعیت دست تکان داد، با اشارهی او، دو جوان قویهیکل با موهای کوتاه خارج شدند. هر دو چماقهای سنگینی به دست داشتند، مثل آنهایی که برای بیهوش کردن حیوانات در کشتارگاه استفاده میشوند. مرد آبلهرو درحالیکه دستش را داخل پالتو نگهداشته بود، گفت: «تو کی هستی که به ما بگی چی شرافتمندانهست و چی نیست؟» ”