نیم کیلو باش ولی انسان باش

کتاب صوتی

کتاب صوتی نیم کیلو باش ولی انسان باش

کتاب صوتی نیم کیلو باش ولی انسان باش
اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ: 1388

شابک:

دسته بندی: روانشناسی

خلاصه:

با وجود این که بسیاری از ما در زندگی با شعارزدگی میانه‌ی خوبی نداریم، اما گاهی یک جمله‌ی‌ شعارگونه، یک بیت از شعری مربوط به صدها سال پیش، یا امثال‌وحکمی قدیمی می‌تواند مسیر زندگی ما را به‌کل تغییر دهد، یا دست‌کم نگاه ما را به یک مقوله دستخوش دگرگرونی سازد، یا حتی از آن هم کمتر، برای لحظاتی کوتاه تجربه‌ای شیرین برایمان رقم بزند. سعید گل‌محمدی در کتاب نیم کیلو باش ولی انسان باش مجموعه‌ای از حکایات، اشعار و جملات قصار را گرد آورده است. مجموعه‌ای که اگر هم زندگی‌تان را متحول نکند، دست‌کم برای لحظاتی ذهن شما را درگیر تجربه‌ای متفاوت و خاص خواهد کرد.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی قدرت قدرت

راندا برن

کتاب صوتی صراحت بیان صراحت بیان

جودی مورفی

کتاب صوتی وابی سابی وابی سابی

نوبوئو سوزوکی

کتاب صوتی درد عشق درد عشق

لودرو رینزلر

کتاب صوتی قهرمان قهرمان

راندا برن

تازه‌های ماه‌آوا

داستانی مرموزنویسنده: گابریل گارسیا مارکزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ماجرای کتاب داستانی مرموز درباره زنی به نام خانم مارکیز است که همسرش، بوریس، برای مدتی به هندوستان سفر کرده و هر چهارشنبه برایش وسایل و هدایای عجیب و غریب می‌فرستند؛ هدیه‌هایی که هر کدام به نحوی شما را متعجب خواهند کرد. برای مثال، اشیا در این داستان‌ها جان دارند و خانم مارکز توانایی صحبت کردن با آن‌ها را دارد! نویسنده با مهارت خاص خود، چنان این قصه را روایت کرده که مرز خیال و واقعیت برایتان کم‌رنگ می‌شود و غرق در ماجراهای بامزه آن خواهید شد. ”

خاطره‌های پراکندهنویسنده: گلی ترقیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خاطره‌های پراکنده نوشته‌ی گلی ترقی است. او در این کتاب، هشت داستان کوتاه را کنار هم قرار داده که عنوان داستان‌ها از این قرار است: «اتوبوس شمیران»، «دوست کوچک»، «خانه‌ی مادربزرگ»، «پدر»، «خدمتکار»، «مادام گُرگِه»، «خانه‌ای در آسمان» و «عادت‌های غریب آقای الف در غربت». با توجه به‌عنوان کتاب، شاید نویسنده در نگارش این داستان‌ها از خاطرات کودکی‌اش متأثر باشد و شاید اصلاً بخشی از خاطراتش را عیناً در این کتاب نقل کرده باشد. در داستان «دوست کوچک» قصه‌ی دو دختربچه را می‌خوانیم که با هم پیمان خواهری بسته‌اند؛ اما پیدا شدن سر و کله‌ی یک دوست سوم همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در بخشی از این داستان آمده است: «تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچه‌ها تن به این سفر داده‌ام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزه‌ای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی می‌کند. کتابم را می‌بندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه می‌کنم و نگاهم بی‌تفاوت از روی بدن‌ها می‌گذرد، دور می‌زند، برمی‌گردد و روی صورتی نیمه‌آشنا می‌ماند. نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسه‌ها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم می‌گوید که من این زن را می‌شناسم. فکرهایم درهم می‌شود و ته سرم، خاطره‌هایی مغشوش، مثل کرم‌های شبتاب، برق برق می‌زنند. رویم را برمی‌گردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم می‌خواهد جایم را عوض کنم. بچه‌ها را صدا می‌زنم. عینک آفتابیش را برمی‌دارد و توی کیفش دنبال چیزی می‌گردد. سرش را بالا می‌گیرد. می‌نشیند. رویش را می‌چرخاند و یک آن، به من خیره می‌شود؛ از چشم‌هایش است که او را می‌شناسم؛ از آن دو تا دایره‌ی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را می‌لرزاند.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools