نگاهی اجمالی به کتاب“ از همان زمانی که اجدادمان با مفهوم «مدنیت» آشنا شدند و ضرورت وجود پدیدهای به اسم «حکومت» را درک کردند، «دیکتاتوری» به زندگی اجتماعی انسانها قدم گذاشت. اصولاً هیچ دورهای از تاریخ را سراغ نداریم که در گوشهای از دنیا استبداد و عوامل آن جولان ندهند. بااینحال، کمتر کتاب تاریخی یا سیاسیای نوشته شده که هدفش بررسی روش مشترک دیکتاتورها باشد. رندال وود و کارمینه دولوکا از معدود پژوهشگران و نویسندگانی هستند که جریانهای تاریخی و اجتماعی را به این دید نگاه کردهاند که دستورالعمل دیکتاتورها را کشف کنند و با مخاطبان خود به اشتراک بگذارند. نه، اشتباه نکنید! قرار نیست با شنیدن این کتاب دیکتاتور شوید یا مدرسهی دیکتاتورپروری راه بیندازید. هدف نویسندگان آن است که پدیدهی استبداد و دیکتاتوری را به بحث بنشینند و با اشاره به دهها نمونهی واقعی، مشخصات دیکتاتورها را برایتان روشن کنند.
کتاب صوتی خودآموز دیکتاتورها زبان طنز و کنایه را برای بازگویی تلخترین رویدادهای تاریخ برگزیده است. البته با دانستن این نکته ممکن است تصور کنید شاید اطلاعات نویسندگان چندان جدی نباشد و بهتر است شما هم این کتاب را جدی نگیرید اما برعکس، اطلاعاتی که در این اثر ارائه شده همگی با تفحص در مستندات تاریخی و اسناد معتبر به دست آمدهاند. پانویسهای مفصل کتاب نیز به شما کمک میکنند حتی اگر خیلی هم در جریان وقایع تاریخی نیستید، بازهم اشارههای تاریخی اثر حاضر را به خوبی درک کنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ناپلئون هیل در کتاب غلبه بر شیطان، در قالب یک مصاحبه میان خود و شیطان و در حقیقت همان نیمهی تاریک وجود، تلاش میکند تا اسرار دستیابی به موفقیت و آزادی را فاش کند و مهمترین موانع انسان برای رسیدن به اهداف شخصی را مورد بررسی قرار دهد.
همانگونه که کتاب معروف و پرفروش بیندیشید و ثروتمند شوید پس از «رکود بزرگ» به شما کمک میکند تا به خروج از بحران بپردازید و موفق شوید، کتاب غلبه بر شیطان نیز به این منظور نوشته شده تا امروز هر یک از شما در مسیر خروج از بحران و موفقیت قرار گیرید!
شاید بپرسید آیا گفتگوی هیل با شیطان واقعی بوده، یا صرفاً خیالات است؟ انتخاب با شماست. اما استفاده از گفتگوی خیالی برای هیل تازگی ندارد. کتابی که هیل در سال 1953 تحت عنوان چگونه حقوقتان را افزایش دهید منتشر کرد به شکل گفتگویی بین هیل و کارنگی بود. در واقع هیل در سال 1908 با کارنگی مصاحبه کرده و کارنگی نیز در سال 1919 یعنی درست قبل از چاپ این مصاحبه، فوت کرده بود. ”