نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان کمی قبل از خوشبختی، رمانی بسیار خواندنی درباره ی مسائل معمولی و پیش پا افتاده ای است که همه ی ما[حتی اگر به این موضوع اقرار نکنیم]به آن ها علاقه مند هستیم. این رمان به عزیزترین و باارزش ترین دارایی های انسان می پردازد
مهربانی، دوستی، عشق و فرزندان. کتاب، داستان مادری تنها و مجرد به نام ژولی را روایت می کند که به همراه پسرش، لولو، زندگی می کند و صندوق دار یک سوپرمارکت است. در زندگی پراسترس ژولی، پسرش تنها نقطه ی امید اوست و به نوری می ماند که تمام تاریکی های ناشی از فشار کار و زندگی را از بین می برد. اما روزی، یکی از مشتری ها[مردی پولدار و به تازگی مجرد شده]شیفته ی ژولی می شود و ماجرای این رابطه ی پرفراز و نشیب، داستان رمان را جلو می برد. رمان کمی قبل از خوشبختی، سرودی امیدبخش است درباره ی این که انسان همیشه مسیری برای ادامه دادن خواهد یافت؛ درباره ی این که زندگی از مرگ قوی تر است و خوشبختی، هنوز در جایی منتظر ماست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ زینیا زن بینظیری است؛ اما این بینظیری به سود رز، کرز و تونی نیست؛ زنانی که دلنشینترین بهانههای هستی خود را بر سر آشنایی با این زنِ باهوش و زیبا میگذارند. حاصل اعتماد این سه زن به زینیا، زنی که بیقیدانه بداندیش است و دلفریبانه زیبا، زخم مشترکی است که با مرگ زینیا تسکینی ناچیز یافته است. و اکنون زینیا هر چند درگذشته است اما ناگهان ظاهر شده، شاید برای آن که همچنان ویرانی به بار آورد ”