نگاهی اجمالی به کتاب“ در دسامبر سال 2003، نیروهای ارتش ایالت متحده، صدام حسین رئیسجمهوری عراق را در نزدیکی زادگادهش تکریت دستگیر کردند.جان نیکسون، تحلیلگر ارشد سیا، سالهای متمادی درباره دیکتاتور عراق مطالعه کرده بود. وقتی از او خواستهشد تا کار تعیین هویت صدام را انجام بدهد، نیکسون پس از بررسی زخمها و نشانههایی در بدن وی، سوالهایی از صدام پرسید که فقط او میتوانست به آنها پاسخ بدهد. قطعا این مرد خود صدام بود ولی نیکسون در هفتههای بعد به این نتیجه رسید که هم خودش و هم آمریکا، عمیقا درباره صدام حسین گمراه شدهبودند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”