نگاهی اجمالی به کتاب“ درست در همان زمانی که آتش جنگ سراسر جهان را در خود میسوزاند، منجی جهان، سیری، ناگهان ناپدید میشود. او که در محاصرهی متحدان و دشمناش قرار گرفته، ناچار ظاهر راهزنی را به خود میگیرد تا از گزند مخالفانش در امان باشد. البته این ظاهر جدید، باعث میشود تا دوستدارانش هم بهراحتی او را نشناسند. ویچر اما از پا نمینشیند و گروهی از جنگاوران را گردهم میآورد تا جستوجوی خود را آغاز کنند. در این غوغا و همهمهی جنگ، راهی برای پنهان شدن نمیماند جز برج پرستو! در این بخش از سری کتابهای حماسهی ویچر، در حالی با سیری روبهرو میشوید که بهشدت مجروح شده و پس از اینکه به دست فیلسوف پیری از باتلاق نجات پیدا میکند، تصمیم میگیرد هر آنچه را که بر سرش آمده برای پیرمرد نجاتدهندهی خود روایت کند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد.آن سوی خط صدای زنی مست میآید که میخواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را میگذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد.جک و آیریس که حسابی بیخواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”