نگاهی اجمالی به کتاب“ شازده کوچولو برای ماجراجویی جذاب دیگری، دوباره به زمین باز میگردد.
کمتر داستانی مثل شازده کوچولو به صورت گسترده خوانده شده و تسلی بخش کوچک و بزرگ بوده است. اما حتی شاهزاده های سیارههای بسیار دور هم، عاقبت روزی بزرگ میشوند. شازده_پسر که دیگر در سیارکش خوشحال نیست، بار دیگر از آن خارج میشود تا جهان را کاوش کند. در نتیجه سفر به یاد ماندنیِ دیگری را به درون رازها و لذتهای زیستن در زندگیِ معنادار آغاز میکند.
این کتاب حکایتی دلربا برای تمامی سنین است، از کوچک تا بزرگ. دنبال? این کلاسیکِ بینظیر و محبوب همه، به ما یادآوری میکند که چه چیزهایی انسان حقیقی را میسازد و در همانحال جشنی باشکوه برای زندگی با هم? حکمتها، زیباییها و شگفتی هایش به راه میاندازد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همسر دوست داشتنی من از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و یواسای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار بهعنوان بهترین رمان اول را با خود یدک میکشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده بهنظر میرسد. من با زنی بینظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچهدار شدیم و به حومه شهر نقل مکان کردیم. شیرینترین رؤیاها و تاریکترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوجهای معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان میشود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت میاندازد و کفشهایش را هم در سمت دیگری از پا درمیآورد. دو لیوان پر از شراب را میبینم و او به سمت اتاقش راهنماییام میکند. بعد برمیگردد تا نگاهم کند و لبخند میزند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده میآیند و برق میزنند. بله بهخاطر اثر نوشیدنی الکلیست که اینطور به نظر میرسد اما بهخاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس میکنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمیدانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم میآید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطهور میشود. لیوان شراب را از من میگیرد و روی میز کنار تخت میگذارد. تا وقتیکه در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه میدهم. برای هم مرتب حرفهایمان را تایپ میکنیم، از حرفهایمان خندهمان میگیرد و میخواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”