موفقیت تحت استرس

کتاب صوتی

کتاب صوتی موفقیت تحت استرس

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
برگردان الهام شریف

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ: 1394

شابک:

دسته بندی: روانشناسی

خلاصه:

بسیاری از ما درست از لحظه‌ای که از خواب بیدار می‌شویم مورد هجوم انواع استرس‌ها قرار می‌گیریم. نکند به اتوبوس نرسم؟ اگر دیر برسم بخشی از حقوقم را در پایان ماه بابت تأخیر از دست می‌دهم. نکند کارم مورد رضایت کارفرمایم نباشد؟ با احساس گناه و عذاب وجدانی که والدینم به من منتقل می‌کنند چگونه کنار بیایم؟ لپتاپی که قرار بود هفته‌ی پیش بخرم سه میلیون گران‌تر شده؛ مابقی‌اش را از کجا جور کنم؟ با چکی که موعد پاس کردنش امروز است چه کار کنم؟ ماشین به خرج افتاده، هزینه‌هایش را از کجا فراهم کنم؟ اگر تا آخر ماه دخلم با خرجم نخواند از کی پول قرض بگیرم؟ هر کدام از ما در زندگی استرس‌ها و اضطراب‌های خودمان را داریم. برای برخی چالش‌های کاری بیشتر مضطرب‌کننده‌اند و برای عده‌ای دیگر تنش‌های درونی یا روابط فردی. اما ما چاره‌ای جز تلاش برای جان سالم به در بردن از زیر فشار این حجم از استرس نداریم. ما محکومیم که با ناملایمتی‌ها بجنگیم و زنده بمانیم و به موفقیت دست پیدا کنیم.

بشنوید:

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی قدرت قدرت

راندا برن

کتاب صوتی صراحت بیان صراحت بیان

جودی مورفی

کتاب صوتی وابی سابی وابی سابی

نوبوئو سوزوکی

کتاب صوتی درد عشق درد عشق

لودرو رینزلر

کتاب صوتی قهرمان قهرمان

راندا برن

تازه‌های ماه‌آوا

گنجنویسنده: گراتزیا دلدداRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ روزی نامه‌ای به دست سالواتوره می‌رسد که در آن حرفی از گنجی مدفون در دهکده زده شده‌است. سالواتوره اهمیتی به نامه نمی‌دهد ولی آگادا همسرش نامه را به النا و کوزیمو که از خویشاوندانشان هستند نشان می‌دهد و کمک می‌طلبد. تا وقتی قضیه گنج مشخص شود شاهد روال زندگی و اتفاقات خاص آن در زندگی این دو خانواده هستیم. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools