نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا از افسردگی روزافزون در رنج و عذاب بهسر میبرید؟ ادوارد بالمور کتاب صوتی ذهن ملتهب را برای شما نوشته است. او در این اثر که در زمرهی ده کتاب پرفروش ساندی تایمز لندن به شمار میرود، روشی بدیع و نو را برای مقابله با افسردگی در اختیار شما قرار میدهد.
در سراسر جهان، افراد بسیاری با پدیدهی افسردگی بهعنوان معضلی بغرنج و پیچیده دستوپنجه نرم میکنند. با وجود این که روزبهروز موارد ابتلا به این عارضه در حال افزایشی معنادار و قابلتوجه است، درمان آن در سه دههی اخیر تغییر چندانی نکرده است. بااینحال، ادوارد بالمور در کتاب صوتی ذهن ملتهب میکوشد رویکردی رادیکال و افقی تازه پیرامون درمان این مسئلهی جهانشمول در اختیار مخاطبان خود بگذارد.
ادوارد بولمور، استاد روانپزشکی دانشگاه کمبریج در این کتاب تأملبرانگیز، پیشرفت علمی جدیدی را درمورد ارتباط بین افسردگی و التهاب بدن و مغز آشکار میکند. او توضیح میدهد که اختلالات روانی میتوانند در سیستم ایمنی بدن ریشه داشته باشند. او از رهگذر این ایده، انقلابی قریبالوقوع را در جهان روانپزشکی متصور است که مبتلایان به افسردگی میتوانند با کمک آن چرخههای معیوب استرس، التهاب و افسردگی خود را از بین ببرند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «منظومهی پیامبر نامبعوث» همانطور که از ناماش بر میآید روایتی بلند و شاعرانه است. برای من نوشتن این روایت همچون آبتنی کردن در حوض خاطرات بود. این خاطرات گاهی راه به ادبیات میبرد و گاه به اسطوره و گاه به روایات تاریخی و گاه به روایات زیست فردیام. خیال میکنم که زیست یک یک ما چیزی از این دست است. ما خاطرات قرنها را در خود انبار کردهایم. ما صندوقهای مملو از خاطراتی هستیم که آنها را یا خود تجربه کردهایم یا پدرمان یا مادرمان یا مادر بزرگها و پدر بزرگهامان و این همه با آن چه خواندهایم و شنیدهایم در آمیخته است تا صندوق را لبالب کند. همهی ما گاهی در خلوتمان زیستمان را با سرشکستگی شخصیتهای غمنامهها پیوند زدهایم. همهی ما گاهی در خلوتمان خود را در لباس یک قهرمان دیدهایم. همهی ما گاهی در خلوتمان احساس کردهایم که خوشبختترین مردمان روی زمینایم. همهی ما در خلوتمان احساس کردهایم که ناگهان دیگر ذرهای ایمان برایمان نمانده است. همهی ما لحظاتی در زندگیمان داشتهایم که خیال کردهایم کسی در گوشمان چیزی نجوا میکند و ایمان از دسترفتهمان را دوباره و به ناگهان باز یافتهایم. همهی ما تلخی بیمانند تنهایی را زیر دندان مزه کردهایم و همهمان در بزنگاهی با خود خیال کردهایم که چشمان کسی بر ماست و تا زمانی که چشمهای او ما را تماشا میکنند به ما گزندی نخواهد رسید.
اینها، یک به یک اینها، برای من معنای انسانیت است. ما فرزندان شوربختی و شادی، فرزندان صبر و بیقراری، فرزندان توامان تنگدستی و ثروتایم.
«منظومهی پیامبر نامبعوث» تکگویی بلندیست که به همینها میپردازد و الگوی متنی کار هم زیر تاثیر متون کهن و چکامههای آیینی است. جهان متنی مورد ستایش من؛ در ادبیات قرون پیش جای گرفته است و این دلبستگی گاه آن چنان کرانههاش را گسترش میدهد که به خوابهام سرریز میکند. بسیاری از این رویاهای روز و رویاهای شب درون متن «منظومهی پیامبر نامبعوث» جای گرفتهاند. ”