نگاهی اجمالی به کتاب“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد.آن سوی خط صدای زنی مست میآید که میخواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را میگذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد.جک و آیریس که حسابی بیخواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ صبح یک روز کاری در نیویورک ، خبری عجیب از سوی خبرنگاران منتشر میشود.مرد جوانی در یکی از اتاقهای ساختمان سی و دو طبقه سازمان ملل پنهان شده و نیمه شبها همچون اشباح در حالیکه کبوتری در بغل دارد در راهروهای ساختمان میگردد.این مرد چه اهدافی دارد و همدستانش چه کسانی هستند؟ ”