نگاهی اجمالی به کتاب“ من زنان و مادران خانهداری را میبینم که بیستوچهار ساعت شبانهروز کار میکنند اما تمام کنترل و قدرتشان را به دست شوهرانشان دادهاند زیرا پول درنمیآورند. من زنان مجرد موفقی را دیدهام که از تمرکز بر آنچه باید امروز انجام دهند تا آینده مالی خوبی داشته باشند، امتناع میکنند. من زنانی را دیدهام که در ازدواج دوم خود هستند اما نمیتوانند از داراییهایی که قبل از ازدواج دوم جمع کردهاند مراقبت کنند و حتی از حرف زدن درباره مسائل مالی با شوهر جدید خود طفره میروند. و از همه تکاندهندهتر این است که بسیار شنیدهام که زنان سالمند هنگام توصیف شرایط خود از عبارتهایی چون «ناتوان» و «ضعیف» استفاده میکنند. وقتی صحبت از زندگی مالی بهمیان میآید، این زنان پر از ندامت و پشیمانی هستند. سؤال این است که چرا این کارها را با خودتان میکنید؟ چرا با دست خود داوطلبانه اقدام به خودکشی مالی میکنید و از همه بدتر این کار را با لبخندی بزرگ روی صورتتان انجام میدهید؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در کتاب درنگ مرگ، اثر ژوزه ساراماگو، داستان از جایی شروع میشود که مرگ سراغ افراد یک سرزمین نمیرود و تا مدتی هیچ مرگی در محدوده جغرافیایی سرزمین مورد بحث گزارش نمیشود.
این مساله با واکنشها و محاسبات تازهای همراه است. نگاه طنزآمیز نویسنده به دست و پا زدن انسانی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه نابودی و مرگ، به بیمرگی دستیافته است، اما در این بیمرگی کاملاً منفعل است؛ فضای جالبی در داستان میآفریند. پس از مدتی مرگ تصمیم میگیرد به میان انسانها برگردد، از اینجا به بعد مرگ شخصیتی از شخصیتهای داستان میشود که با فرستادن نامههای بنفش رنگ، موعد مرگ انسانها را به اطلاع آنها میرساند. دوباره انسان منفعل به دست و پا میافتد و اینبار شکل تازهای از تحیر انسان در وضعیت تازهای که در ایجاد آن دخالتی ندارد، به چشم میآید. ساراماگو که با درازگوییهای گاه ملالآور همه چیز را موقعیت نهایی فراهم میکند، ناگهان مرگ را در وضعیت تازهای قرار میدهد؛ این بار مرگ منفعل میشود، چرا که نامههای بنفش رنگ یکی از کسانی که موعد مرگش فرارسیده است، برگشت میخورد.
ژوزه ساراماگو (Jose Saramago) نخستین نویسندهی پرتغالیست که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. آثار او در زمره برترینهای جهان قرار دارد. رمانهای کوری و بینایی از جمله کتابهای برتر این نویسنده و مکمل هم هستند. کوری و بینایی هر دو از بیماری معنوی سخن میگویند که فهم بشر را از شناخت نادرست واقعیات نشان میدهند. ”