نگاهی اجمالی به کتاب“ «اگر قصد دارید سوار قطار وحشت کارآفرینی شوید، حتماً در صندلی جلو بنشینید! شما در سفر زندگی خود با کتاب ماجراجویانه و جدید دارن هاردی همسفر هستید و این کتاب برای کسانی است که رویای رسیدن به تجارتی شخصی را دارند. بلیت خود را تهیه کنید.»
لحظه سوار شدن به قطار پرسرعت کارآفرینی همین حالاست و این یک انتخاب است. انتخابی که فقط شما انجامش میدهید. روبهروی باجه بلیتفروشی ایستادهاید. میتوانید فرصت را غنیمت بشمارید و بلیت بخرید یا میتوانید برگردید و آنجا را ترک کنید.
کتاب حاضر درباره یادگیری استفاده موفقیتآمیز از قطار هوایی پرسرعت کارآفرینی است. اگر کارم را درست انجام داده باشم تا پایان این کتاب سه اتفاق رخ میدهد:
شما بسیار سرسختتر میشوید: به این حرف ایمان دارم. ابتدا باید بهعنوان کارآفرین بدانید از مسیر پیش روی خودتان چه انتظاری دارید. تعارف نداریم. میخواهیم در برابر نه شنیدن، منفیبافی و تردید ایمن شوید. در طول راه وقتی با این موارد روبهرو میشوید، میخواهم به شما اطمینان بدهیم که بدون شک آنها را مغلوب خواهید کرد.
مجهزتر به این سفر می روید: شاید کارآفرینی سفری هیجانانگیز باشد؛ اما در دنیای واقعی هم رخ میدهد. بنابراین به مهارتهای واقعی نیاز دارید. باید دورههای فروش، رهبری و بهرهوری را درباره چگونگی انجام دادن کارها سپری کنید.
بیشتر از هر زمان دیگری اعتماد بهنفس خواهید داشت: همه با ترس آغاز میکنیم. همه ما به خود تردید داریم و در مسیر راه با سختی مواجه میشویم؛ اما همه کمک دریافت نمیکنیم. شما دریافت میکنید. شما فراتر از حد تصور خود قابلیت دارید و بعدها همانند من به این باور میرسید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب پرونده بالتیمور برای نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. کتاب پرونده بالتیمور ادامهی کتاب «پروندهی هری کبر» است. در این کتاب مارکوس گلدمن، رماننویس جوان بعد از حدود پنجاه سال با داستانی متفاوت برگشته است. او اکنون عاشق شده است و مشغول نوشتن سومین رمانش است. گلدمن در کتاب پروندهی بالتیمور غرق در خاطرات کودکی عشق زندگیاش میشود و داستان گروه پسرانی را شرح میدهد که بر اثر یک اتفاق، ناگهان زندگیشان غرق در دروغ و حسادت و خیانت به هم میریزد.
یکی از نکات جذابی که ژوئل دیکر در نگارش کتاب پرونده بالتیمور رعایت کرده است، تکه تکه و شکسته نوشتن داستان است. این سبک نگارش در کتابهای معمایی بسیار رایج است و به رمزآلودتر شدن داستان کمک میکند؛ عدم پیروی از یک خط زمانی ثابت ذهن خوانندگان را گیج میکند و به جذابیت کتاب میافزاید. استفاده از این فرآیند در کتابهای «فاکنر» بسیار مشهود است. البته عدم پیروی از خط زمانی در داستان را نباید با جریان سیال ذهن اشتباه گرفت. در سبک نوشتاری جریان سیال ذهن، نویسنده خواننده را در یک لحظه در چند مکان قرار میدهد، در حالیکه در کتاب پروندهی بالتیمور، ژوئل دیکتر تنها بازههای زمانی مختلف را بدون هیچ ترتیبی روایت میکند. ”