نگاهی اجمالی به کتاب“ لوری پون نویسنده آمریکایی، شخصیت تلویزیونی و وکیل خانواده و طلاق است. فارغ التحصیل کالج هاروارد و دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد ، او ابتدا در یک شرکت حقوقی در شهر نیویورک به تدریس حقوق پرداخت. پون به عنوان کارشناس ارتباطات در ویژه برنامه ABC 20/20 با عنوان Rudeness in America ظاهر شد.
"لوری پون" معتقد است که بحث و جدل،هر روز میتواند در هر زندگی وجود داشته باشد،مخصوصا زوج های جوانی که با غروری که از دوران مجردیشان به همراه زندگی مشترک آورده اند و حتی حاضر به کنار گذاشتن این غرور نیستند.
او با تکیه بر دانش خود در زمینه وکالت و تجربه فراوانش در همین حیطه،از شاه کلیدی به نام گفت و گو صحبت میکند که فورا میتواند آتش این مجادلات و بحث ها را خاموش کند و باعث بهبود روابط بشود.
در کتاب "کمتر حرف بزن،بیشتر عشق بورز"،یاد میگیرید که چگونه پاسخ های محترمانه در برابر خشم را بدهید،خشم طرف متقابل شما را هم گرفتار نکند و گریبان شما را هم نگیرد و در نهایت مدیرت و کنترل این احساس گاها خطرناک،چگونه پاسخ های توام با محبت بدهیم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همسر دوست داشتنی من از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و یواسای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار بهعنوان بهترین رمان اول را با خود یدک میکشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده بهنظر میرسد. من با زنی بینظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچهدار شدیم و به حومه شهر نقل مکان کردیم. شیرینترین رؤیاها و تاریکترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوجهای معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان میشود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت میاندازد و کفشهایش را هم در سمت دیگری از پا درمیآورد. دو لیوان پر از شراب را میبینم و او به سمت اتاقش راهنماییام میکند. بعد برمیگردد تا نگاهم کند و لبخند میزند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده میآیند و برق میزنند. بله بهخاطر اثر نوشیدنی الکلیست که اینطور به نظر میرسد اما بهخاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس میکنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمیدانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم میآید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطهور میشود. لیوان شراب را از من میگیرد و روی میز کنار تخت میگذارد. تا وقتیکه در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه میدهم. برای هم مرتب حرفهایمان را تایپ میکنیم، از حرفهایمان خندهمان میگیرد و میخواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”