نگاهی اجمالی به کتاب“ لوئیز ال هی در این کتاب به شما یاد میدهد چطور با نگاه کردن به آینه به سادگی زندگی خود را تغییر بدهید. قدرتمندترین عبارات تأکیدی آنهایی هستند که وقتی در مقابل آینه ایستادهاید با صدای بلند بیان میکنید.
آینه احساسهایی را که شما در مورد خودتان دارید به شما برمیگرداند و بلافاصله شما را آگاه میکند که کجا مقاومت میکنید و کجا باز و پذیرا هستید؛ به وضوح به شما نشان میدهد که اگر میخواهید یک زندگی شاد و موفق داشته باشید، کدام فکرهایتان را باید تغییر بدهید.
کار با آینه نگاه کردن عمیق به چشمهایتان و تکرار عبارات تأکیدی مثبت مؤثرترین روشی است که لوئیز ال هی پیدا کرده، تا به شما یاد بدهد خودتان را دوست بدارید و دنیا را جایی امن و دوستداشتنی ببینید. از همان زمانی که او تکرار عبارات تأکیدی را به آدمها یاد داد، کار کردن با آینه را هم به آنها آموخت.
به زبان ساده، هر چیزی که ما میگوییم یا به آن فکر میکنیم یک جمله تأکیدی است. همه خودگوییها و محاورات درون سرتان سیلی از تأکیدات هستند. این تأکیدات پیامهایی هستند برای ذهن نیمه هوشیار شما که روشهای عادتی طرز تفکر و عملکرد شما را میسازند. تأکیدات مثبت در وجود شما افکار و عقاید شفابخشی را ثبت میکنند که به شما کمک میکنند اعتماد به نفس و عزت نفس خود را بالا ببرید و به آرامش ذهن و شعف درونی دست پیدا کنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب خنده در تاریکی، رمانی نوشته ی ولادیمیر ناباکوف است که اولین بار در سال 1932 به چاپ رسید. آلبرت آلبینوس، مردی مورد احترام و متأهل، و منتقد آثار هنری است که در برلین زندگی می کند. او شیفته ی دختری هفده ساله به نام مارگو می شود که در سینما او را ملاقات می کند. آلبینوس با مارگو رابطه ای مخفیانه شکل می دهد اما همسر آلبینوس، الیزابت، وقتی مارگو نامه ای را به خانه ی آن ها می فرستد، از رابطه ی این دو آگاه می شود. نتیجه ی این اتفاق، جدایی الیزابت از آلبرت است اما آلبرت به جای فاصله گرفتن از مارگوی دردسرساز، بیشتر به او علاقه پیدا می کند. رابطه ی آن ها ادامه می یابد اما مارگو نقشه هایی در سر دارد. او می خواهد ستاره ی سینما شود و وقتی آلبینوس، او را به تهیه کننده ی فیلم های سینمایی، اکسل رکس، معرفی می کند، مارگو فرصتی را به دست می آورد که انتظارش را می کشید. ”