نگاهی اجمالی به کتاب“ هیلو برهای باهوش و کنجکاو است است که توانایی تقلید صدای حیوانات دیگر را دارد. همین توانایی باعث می شود که وسوسه شود در پوست گرگی مرده برود و گوسفندان را بترساند. به این ترتیب او سر از گله گرگ ها درمیآورد و درگیر عملی ناخواسته و غیرمنتظره میشود. گرگ ها از هیلو، که میتواند صدای گوسفندان را تقلید کند، میخواهند که در شکار گوسفندان آن ها را همراهی کند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ال. جی. اسمیت همانند دیگر آثار مجموعهی خاطرات خونآشام، در این رمان نیز عشق را به نبرد پیوند میدهد تا شنوندهی داستان علاوهبر دنبال کردن صحنههای پرتلاطم مبارزه، هرچند کوتاه، از حضور عشق در لابهلای رخدادها نیز لذت ببرد. قلم نویسنده همانقدر که میتواند برای مخاطب مهیج و نفسگیر باشد، میتواند احساسی و برانگیزانندهی عواطف او هم باشد. مخاطب با شنیدن چگونگی برخورد النا با استفان در زندان و لحظات سرشار از عواطف انسانی، بیشک به وجد میآید. ”