نگاهی اجمالی به کتاب“ «خوان داوید نازیو» مرگ و فقدان انسانی که عشق ما نثار اوست را به از دست دادن عضوی از بدنمان تعبیر میکند؛ ازدست شدن او گویی ازدستشدن دست یا پایمان است! با همان فروپاشی عصبی و تجربهای شبیه به همان دردی که آدمی ممکن است هنگام ازدست دادن دست یا پایش احساس کند. حال تصور کنیم اگر پیش از آنکه بهواقع دست یا پایمان را ازدست بدهیم، از قریبالوقوع بودن این مهم، این فقدان، مطلع شویم، وضعیت ما چهگونه خواهد بود؟! ما چهگونه با ناپدید شدن عضوی از بدنمان، بخشی از جانمان و درد نامتصور این ناپدیدشدن در روح و جسممان، مواجه میشویم؟ ماجرای کتاب «مسئلهی مرگ و زندگی» نوشتهی «اروین یالوم» و «مریلین یالوم» از پیشآگاهی نویسندگانش از این موضوع شروع شده است. مریلین به سرطان دچار میشود و مرگش حتمیست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در سال 1327 میلادی، فرانسیسیهای متهم به ارتداد در یکی از صومعههای ثروتمند ایتالیا جمع شدهاند. برادر ویلیام باسکرویلی (که نامش بهنوعی تداعی کننده «درنده باسکرویل» داستانی از دویل در مجوعه پلیسی «شرلوک هولمز» است) از راه میرسد و با هفت قتل عجیب در صومعه روبرو میشود. ویلیام باسکرویلی حال کارآگاهی است که قصد دارد سر از راز قتلها در هزارتوی کتابخانه صومعه که بیشباهت به کتابخان? بابل بورخس نیست، درآورد. ابزارهای او در کشف معما عبارتند از: منطق ارسطو، الهیات توماس آکویناس، شهودهای تجربی راجر بیکن. «نام گلسرخ» اولین و هنوز هم پرفروشترین رمان اومبرتو اکو نویسنده و نظریهپرداز ایتالیایی است. ”