نگاهی اجمالی به کتاب“ راوی داستان در ایستگاه قطاری دورافتاده و پرت با مرد مرموز و افسرده ای آشنا می شود که سالهاست به عنوان علامت چی در این ایستگاه کار میکند.مرد علامتچی از اشباحی حرف می زند که او و ایستگاه را احاطه کرده اند و خبرهای ناخوشایندی می آورند.راوی ابتدا حرف های علامتچی را جدی نمیگیرد تا اینکه حادثه ای تلخ روی می دهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ مرغ ققنوس را می شناسی؟ در شراره آتش به دنیا می آید تا همانجا بمیرد. ققنوس آوازهای بهشتی در حنجره اش دارد و ترانه جاودانگی در گوشمان زمزمه می کند. ”