نگاهی اجمالی به کتاب“ ''هنری عقربهی دقیقهشمار ساعت روی دیوار را تماشا کرد. در سراسر لندن، در سراسر دنیا، عقربهها دقیقاَ با سرعتی یکسان حرکت میکردند، بیاینکه هیچکدام از دیگری جلو بزنند...''
| ویلیام ترور را نه میتوان روانشناس خواند نه کارآگاه، اما میتوان گفت که خصلتهای هر دو را دارد. او در این رمان بستریشدن چهار زن را در بخش چهار اتاقهی «بیمارستان زنانهی لیدی اوگاستا هپتری» بهانه قرار میدهد تا در زندگیشان سرک بکشد و از بیمها و شکستها، رازها و کابوسهایشان بگوید. ترور عاشق شخصیتهایی است که جامعه به آنها پشت کرده، انها که نه به موفقیت دندانگیری دست یافتهاند نه دیگر جوانی و زیبایی برگ برندهشان است.
ترور در این رمان تصویری واضح و پر از جزئیات از زندگی در لندن دههی هفتاد میلادی ارائه میدهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کارآگاه جوان هاپکینز در شبی بارانی به آپارتمان هولمز می آید وخبر از کشته شدن جوانی به نام ویلوبی اسمیت میدهد.اسمیت که به تازگی از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصیل شده اخیرا برای دستیاری به استخدام پروفسور کورام درآمده بوده تا به اودر تدوین کتاب تازه اش کمک کند.در محل جنایت هیچ نشانه وانگیزه ای از قتل پیدا نشده مگر عینکی دور طلایی که به نظرمیرسد متعلق به قاتل باشد. هولمز به همراه واتسون بلافاصله دست به کار میشود تا پرده ازراز این جنایت بردارد. ”