گامبی وزیر

کتاب صوتی

کتاب صوتی گامبی وزیر

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده والتر تویس
برگردان مهسا صباغی

نام اصلی: The Queen Gambit

ناشر: نشر آذرباد

سال چاپ: 1399

شابک:

دسته بندی: رمان/ دلهره آور

خلاصه:

کتاب گامبی وزیر نوشته‌ والتر تویس درباره‌ دختر یتیمی است که تبدیل به قهرمان شطرنج می‌شود اما در مسیر موفقیت خود با مشکلات و موانع بسیاری روبرو می‌شود. این نابغه که با اعتیاد نیز دست و پنجه نرم می‌کند تنها به شطرنج می‌اندیشد و برای بهترین بودن در آن، هر کاری انجام می‌دهد! بر اساس این رمان جذاب و پرتعلیق سریالی هم ساخته شده که به شهرت آن و خالقش کمک بسیاری کرده است.

درباره کتاب گامبی وزیر:
داستان این کتاب خواندنی و هیجان‌انگیز در دهه‌ی 1960 شروع می‌شود؛ زمانی که دختری هشت ساله به نام بت هارمون به یک پرورشگاه می‌رود تا در آن‌جا بماند؛ چرا که مادرش در اثر تصادف با اتومبیل کشته شده است. بت که کودک ساکت و آرامی‌ست توجه شجاع‌ترین و قدبلندترین دختر پرورشگاه جولین را به خود جلب می‌کند و با هم دوست می‌شوند.
نقطه‌ عطف رمان گامبی وزیر زمانی‌ست که بت به زیرزمین می‌رود تا تخته‌پاک‌کن‌ها را به هم بکوبد و تمیزشان کند و آنجا آقای شایبل سرایدار پرورشگاه را می‌بیند که شطرنج بازی می‌کند. بت که همیشه بی‌تفاوت است برای اولین بار نسبت به چیز کنجکاو می‌شود و یک روز بالاخره پا پیش می‌گذارد و از او خواهش می‌کند که به او شطرنج بیاموزد. هر چه زمان می‌گذرد بت در پرورشگاه بیشتر شیفته‌ شطرنج می‌شود و مشکل اصلی او نیز در همین ایام نمود پیدا می‌کند؛ این دختر جوان به دارو آرامش بخشی که به کودکان می‌دهند اعتیاد پیدا می‌کند! هر چند بعدها تجویز چنین دارویی برای کودکان ممنوع می‌شود، اما این اعتیاد با بت می‌ماند.
شیفتگی او نسبت به شطرنج به مرور تبدیل به یک وسواس بزرگ می‌شود و حتی در کلاس نیز تلاش می‌کند کتاب‌های مروبوط به تکنیک‌های آن را بخواند. والتر تویس در این رمان جذاب و پرتعلیق زندگی دختری را به تصویر می‌کشد که در زندگی فقط یک چیز را می‌خواهد و یک هدف دارد و آن هم بهترین بودن در شطرنج است. نباید از یاد برد که برای هر موفقیتی باید بهایی پرداخت و برای بت قهرمان شطرنج بودن به قیمت سلامت روح و روان او تمام می‌شود. والتر تویس شما را با این شخصیت همراه می‌کند، هر چه در این رمان جلوتر می‌روید بیشتر شاهد فروپاشی روانی وی خواهید بود!

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس سروش اعتصامی
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

کتاب صوتی دختری از پرو دختری از پرو

ماریو بارگاس یوسا

تازه‌های ماه‌آوا

حماسه ویچر- جلد اول آخرین آرزونویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ گرالت، ویچر اهل ریویا، جنگجویی است که خود سپکوفسکی او را مانند تیر از کمان رهاشده صاف و ساده می‌داند؛ اما دنیا و سرنوشتی که گرالت را احاطه کرده چنان پیچیده است که سادگی او به طرز دیوانه‌واری عمیق و بامعنی جلوه می‌کند. شاید نگاه اول فقط با یک هیولاکش حرفه‌‎ای که برای پول کار می‌کند روبه‌رو باشیم؛ اما گرالت معمولاً با انسان‌هایی سروکار دارد که هر هیولایی را شرمنده می‌کنند و این انسان‌ها هستند که مجبورش می کنند… بخشی از کتاب: او لحظه‌‌ای جلوی مسافرخانه‌‌ی ناراکورت پیر ایستاد، به صداها گوش فرا داد. طبق معمول، در این ساعت، مسافرخانه شلوغ بود. مرد غریبه داخل نشد. اسبش را به پایین خیابان هدایت کرد، به سمت مسافرخانه‌‌ی کوچک‌تری به ‌نام روباه. این مهمانسرا محبوبیت خاصی نداشت و تقریباً خلوت بود. صاحب مسافرخانه سرش را از پشت بشکه‌‌ای خیارشور بیرون آورد و غریبه را برانداز کرد. تازه‌‌وارد که هنوز کت بر تنش بود، ساکت و بی‌‌حرکت جلوی پیشخوان ایستاده بود. - چی بیارم؟ غریبه گفت: «آبجو.» صدایش خوشایند نبود. مسافرخانه‌‌‌‌‌‌دار دستش را با پیش‌‌بند پارچه‌‌ای پاک کرد و یک لیوان سفالی برایش آورد. غریبه سن زیادی نداشت؛ اما موهایش تقریباً سفید بود. زیر کتش یک جلیقه‌‌ی کهنه‌‌ی چرمی پوشیده بود که با بند روی گردن و شانه‌‌هایش بسته شده بود. وقتی کتش را درآورد افراد دوروبرش متوجه شدند شمشیری حمل می‌‌کند که البته به‌خودی‌خود موضوع غیرطبیعی‌‌ای نبود، تقریباً هر مردی در ویزیم یک سلاح همراه خود داشت؛ اما هیچ‌کس شمشیرش را مثل یک کمان یا تیردان به پشتش نمی‌‌بست. غریبه کنار مشتری‌‌های دیگر که پشت یک میز بودند ننشست. همان‌‌جا جلوی پیشخوان ایستاده بود و به مسافرخانه‌‌دار خیره شده بود. هرازگاهی محتویات لیوانش را مَزه‌‌مَزه می‌‌کرد. - برای شب یه اتاق می‌‌خوام. مسافرخانه‌‌دار با غرولند گفت: «جا نداریم.» به چکمه‌‌های غریبه نگاه کرد که خاکی و کثیف بودند. «ناراکورت پیر رو امتحان کن.» - ترجیح می‌‌دم همین‌‌جا بمونم. «گفتم که جا نداریم.» مسافرخانه‌‌دار بالاخره لهجه‌‌ی غریبه را تشخیص داد، اهل ریویا بود. «پولش رو می‌‌دم.» تازه‌‌وارد آهسته صحبت می‌‌کرد، انگار که خودش هم مطمئن نبود و بعد اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد. مرد آبله‌‌روی دیلاقی _ که از لحظه‌‌ی ورود تازه‌‌وارد چشم‌‌ از او برنداشته بود _ بلند شد و سمت پیشخوان آمد. دو رفیقش نیز همراه با او بلند شدند، بافاصله‌ی دو قدمی پشت سرش ایستادند. مرد آبله‌‌رو درست کنار تازه‌‌وارد ایستاد و با خشونت گفت: «به تو اتاق نمی‌‌دیم، ولگرد ریویایی. در ویزیم به کسایی مثل تو احتیاجی نیست. این شهر آبرو داره!» غریبه، لیوان در دست قدمی به عقب رفت. نگاهی به مسافرخانه‌‌دار انداخت؛ اما او رویش را برگرداند. حتی به ذهن مسافرخانه‌‌دار نرسید که از مرد ریویایی دفاع کند. به‌هرحال، چه کسی از ریویایی‌‌ها خوشش می‌آمد؟ ”

برف خاموش ، برف مرموزنویسنده: کنراد آیکنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ داستان، روایتگر دنیای خاص، درونی و ساکت پسربچه ای است که بتدریج از زندگی واقعی، اعضا خانواده و همکلاسی هایش فاصله می‌گیرد و در حجمی سفید و خاموش و مرموز سیر می‌کند که در حقیقت به دلیل از دست دادن حس شنوایی در او ایجاد شده است. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools