نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب صوتی نبرد پادشاهان (مجموعه نغمه آتش و یخ) را میتوان آغاز آشوب در دنیای وستروس دانست. پس از مرگ پادشاه و بر تخت نشستن فرزند ارشدش، لردهای قلمرو یکی پس از دیگری اعلام نافرمانی کردند. استینس براتیون و رنلی براتیون، دو برادر شاهِ درگذشته، هرکدام خود را وارث تاج و تخت خواندند. اهالی جزیرهی آهن پس از چند دهه سرکوب، اعلام استقلال کرده و کنترل سرزمین خود را در دست گرفتند. در طرف دیگر، راب استارک، فرزند اول خاندانش که در وینترفل باقی مانده بود مدعی پادشاهی شمال شد. نگهبانان دیوار کیلومترها دورتر از جنگهای داخلی، اخباری نگرانکننده به سمت پایتخت ارسال میکردند که نشان میداد وستروس توسط قدرتی بیگانه تهدید میشود. در آن طرف دریا، دنریز طوفانزاد ارتشش را برای تصاحب به سرزمین مادریاش سامان میداد... .
دنیایی که جرج آر. آر. مارتین در این مجموعه پرفروش به جهان معرفی کرد هرگز مکانی آرام نبود، اما با مرگ پادشاه هرجومرج به نهایت میرسد. در این جلد از مجموعه نغمه آتش و یخ که توسط نشر صوتی ماه آوا تهیه شده مانند روال گذشته، وقایع از دید راویهایی متعدد دنبال میکنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان آناکارنینا نوشتهی لییو تولستوی، نویسندهی روس است و سروش حبیبی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1878 به چاپ رسید و خود تولستوی آن را اولین کتاب واقعی خود میدانست. آناکارنینا رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم. ”