نگاهی اجمالی به کتاب“ هر زمان که با اخبار و حوادث بد روبرو میشویم، مثلاً روبرویی با یک فرد آزار دهنده و یا نوعی نا امیدی، غالباً ما نوعی از واکنش را نسبت به زندگی از خود بروز میدهیم؛ که البته خیلی هم به کارمان نمیآید. در این موقعیت معمولاً رفتارات بیتناسب، پافشاری مستمر بر موضوع و تمرکز بر روی جنبههای منفی زندگی از ما بروز میکند. وقتی ما در مقابل چیزهای کوچک از حرکت باز میایستیم. خسته، آزرده و رنجور میشویم، همین چیزها نه تنها ما را خسته و فرسوده میکنند بلکه در روش و راه زندگی نیز ما را دچار مشکل میسازند. آنگاه است که تصویر بزرگتر را از دست میدهیم و با تمرکز بر وجوه منفی، دیگران را که کمک کننده ما هستند، آزار میدهیم. به بیانی دیگر، به گونهای زندگی میکنیم که انگار مجبور به زنده بودن بودهایم. به جای حل مشکلات، آنها را با هم در میآمیزیم و زندگی خود را تبدیل به پردههای مکرر نمایش میکنیم. بعد ناگهان خود را در مقابل مشکلات بزرگ میبینیم. حالا یادمان میافتد که باید به مبارزه بپردازیم اما عملاً رسم کارزار را در حل کردن مشکل، فراموش میکنیم. در حقیقت، راه روشن زندگی پیش روی ماست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کلیهی وقایع داستان از مرداد 1332 آغاز میشوند و تا بهمن 1357 ادامه پیدا میکنند. در این بازهی زمانی پرالتهاب، همچنان که جریانهای سیاسی و معترضین پا به میدان مبارزه میگذارند، باران نیز رفتهرفته به دنیای سیاست وارد میشود. کتاب صوتی مدار صفر درجه را میتوان نوعی داستان نمادین دانست. با بیداری و آگاهی باران نسبت به اوضاع زمانهاش، در حقیقت ایرانی را میبینیم که بهتدریج به آگاهی و بینش جمعی میرسد.
احمد محمود همزمان با ایران آشفتهی پهلوی، خانوادهی نابهسامان باران را نیز برایمان ترسیم میکند. «بابان»، «نوروز»، «برزو»، «خاور»، «بیبی سلطنت»، «بلقیس» و «نوذر» خانوادهی فقیر و پرآشوب باران را تشکیل میدهند؛ در خانهای قدیمی که نداری و بیپولی از سرتاپای آن میبارد. پدری که در راه مبارزه با حکومت کشته شده، برادری ناخلف، خواهری که در حسرت داشتن کودک است و برادری که طعمهی کوسهها شده، همه نشان از خانوادهای روبهزوال دارند که برای بهبود اوضاع دستوپا میزند. ”