نگاهی اجمالی به کتاب“ خانمهای عزیز، در هرکجای این جهان که هستید، اگر قلبتان شکسته و احساس ناراحتی و ترس میکنید، خوش آمدید. ما یک صندلی خالی برایتان نگه داشتهایم. شما دقیقاً مثل خودِ ما هستید. ما شما را همانطور که هستید دوست داریم. هنوز هم میتوانید اراده کنید که تغییر کنید و بهتر شوید. موضوعی هست که از آن کاملاً مطمئنم: وقتی زنی مصمم باشد زندگیاش را تغییر دهد، وقتی به خودش توجه کند و به چیزی فکر کند که بعد از تغییر به آن تبدیل میشود، آنگاه دیگر نمیتوان او را متوقف کرد. و دیگر اینکه، خواننده عزیز، این زن شما هستید. من به شما افتخار میکنم… هم بهاینخاطر که مصمم هستید خودتان را بهتر بشناسید و هم بهخاطر اینکه اگر شروع کنید به شناختِ بیشترِ خودتان، آنگاه از این راهکارهای جدید بهره بیشتری میبرید. این راهکارها موجب میشوند حس بهتری به خودتان داشته باشید و درنتیجه انسانی خواهید بود که تغییر کرده است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ نویسنده با لحنی موجز و صمیمی به مسائل هستیشناسانه پرداخته و با نگاهی ساده به روایت مسائل پیچیدهای رفته که حرف زدن راجع به آن خود الفبای خاصی را میطلبد.
جهانی که نویسنده ترسیم کرده دچار چنان سکوتی است که در تمام نقاط داستان مشهود و قابل لمس است.
البته این سکوت تا انتهای داستان حاکم است یعنی تا آنجا که شخصیت داستان به امریکا سفر میکند. بعد از رفتن او به نیویورک فضای داستان رنگ و بوی دیگری گرفته و به گونهای شلوغ و بیبند و بار به چشم میآید.
خلوت بودن فضای داستان بیش از هر چیز بر تنهایی قهرمان داستان تاکید دارد.
مهمترین شاخصه «ابر ابله» تنهایی آن است. تا آنجا که به نظر میرسد در جهانی که پیش رویمان قرار دارد او تنها جنبنده آن است.
اما «ابر ابله» برای فرار از تنهایی و انزوایش به اشیا پناه میبرد و خود را با آنها میشناسد.
روایت داستان اول شخص است و قصه اصلی روی مرز باریکی بین شرح حال و داستان حرکت میکند.
«ابر ابله» ما را به یاد دو شخصیت مهم در تاریخ رمان میاندازد که هر کدام به شکلی دردناک استعارهای از انسان قرن بیستم بودند. ”