نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب پرونده بالتیمور برای نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. کتاب پرونده بالتیمور ادامهی کتاب «پروندهی هری کبر» است. در این کتاب مارکوس گلدمن، رماننویس جوان بعد از حدود پنجاه سال با داستانی متفاوت برگشته است. او اکنون عاشق شده است و مشغول نوشتن سومین رمانش است. گلدمن در کتاب پروندهی بالتیمور غرق در خاطرات کودکی عشق زندگیاش میشود و داستان گروه پسرانی را شرح میدهد که بر اثر یک اتفاق، ناگهان زندگیشان غرق در دروغ و حسادت و خیانت به هم میریزد.
یکی از نکات جذابی که ژوئل دیکر در نگارش کتاب پرونده بالتیمور رعایت کرده است، تکه تکه و شکسته نوشتن داستان است. این سبک نگارش در کتابهای معمایی بسیار رایج است و به رمزآلودتر شدن داستان کمک میکند؛ عدم پیروی از یک خط زمانی ثابت ذهن خوانندگان را گیج میکند و به جذابیت کتاب میافزاید. استفاده از این فرآیند در کتابهای «فاکنر» بسیار مشهود است. البته عدم پیروی از خط زمانی در داستان را نباید با جریان سیال ذهن اشتباه گرفت. در سبک نوشتاری جریان سیال ذهن، نویسنده خواننده را در یک لحظه در چند مکان قرار میدهد، در حالیکه در کتاب پروندهی بالتیمور، ژوئل دیکتر تنها بازههای زمانی مختلف را بدون هیچ ترتیبی روایت میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ گاهی آدمها دنبال روش میگردند، شاید خودشان هم ندانند اما چون خود را گم میپندارند، اغلب شکست خوردهترین افراد دنیا میشوند. کتابی که به شما معرفی خواهیم کرد نوشتهی فرد پولدار و موفقی است که اگر صادقانه بگوییم بخش اعظمی از زندگیاش آرزوی ماست. نویسندهی این کتاب، آنتونی رابینز یک جملهی بینظیر در این کتاب دارد:
«افراد موفق اغلب شکست خوردهترین مردم دنیا هستند.» بله... فکر کنم این جمله با احساس شما تشابه زیادی دارد. و این پاسخ تکراری که «تو چی میدونی تو زندگی من چه خبره!»
اما چرا شکست خوردههایی که رابینز میگوید، تعریفی از افراد موفق است و شکست خوردههایی که میپنداریم و میبینیم، بدبختهایی که هی بدشانسی میآورند؟
خواندن کتاب «موفقیت نامحدود در 20 روز» و استفاده از الگوهای آن به این معنی نیست که دیگر شکست نخواهید خورد. بلکه دقیقا به این مفهوم است که شما با امتحان روشهای جدید برای پیدا کردن راه و مسیر موفقیت، بسیار بیش از پیش شکست خواهید خورد. چرا که افراد موفق وقتی متوجه میشوند آنچه انجام میدهند، فایده و سود لازم را ندارد، فورا راه حل بهتر و اصلاحشدهتری را امتحان میکنند. حتی بدون اینکه به راه قبلی احساس پایبندی داشته باشند یا تغییر مسیر را مساوی با شکست بدانند.
برای افراد موفق زندگی درست شبیه چیدن و قرار دادن تکههای پازل در کنار هم است. آن قدر این کار را تکرار خواهند کرد تا نقش مورد علاقهشان را پیدا کنند. در بن بست گیر نکنید! این پیام رابینز است. اگر رابطه عاطفی، شغل فعلی، خانواده یا هر چیزی که فکر میکنید شما را به هدف نمیرساند، به بن بست رسیده، توانایی تغییرش را داشته باشید. ”