نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ اتوبوس انرژی، کتاب پرفروش بینالمللی، اثر جان گوردون، خوانندگان خود را به یک سواری میبرد، سواریای که مقصد و هدف آن روشنگری است. در این کتاب ده قانون را خواهید آموخت که به شما کمک میکنند تا با تفکر مثبت به زندگی و کار بپردازید به طوری که شما را به موفقیت واقعی در زندگی شخصی و کاری برساند. جان گوردون این داستان جذاب را با بینشهایی جدی غنیتر نموده است و از این رو این داستان نقشهای قدرتمند برای غلبه بر سختیها، و دست یافتن به بهترینها برای خودتان، و گروهی که با آنها درحال کار هستید فراهم میکند. از همان زمانی که سوار اتوبوس انرژی میشوید از زندگی خود لذت بیشتری خواهید برد! ”