نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب صوتی درد عشق دربرگیرندهی توصیههای کارآمدی است که از جهانبینی بودایی الهام گرفته شده و میتوان از آنها برای کنار آمدن با جداییهای عاشقانه و سایر تجربههای عاطفی دردناک استفاده کرد. بودیسم پیرامون رنج حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و چه رنجی بیشتر از جدا شدن از کسانی که دوستشان داریم؟ لودرو رینزلر این جدایی را الزاماً پایان یک رابطهی عاطفی قلمداد نمیکند. بلکه معتقد است شکست عاطفی میتواند سوگ عظیمی باشد که بر اثر مرگ عزیزان بر فرد عارض میشود. اندوه و رنجی که گاهی گمان میکنیم هیچ مرهمی ندارد و هرگز پایان نخواهد یافت. اما لودرو رینزلر برای کسانی که از دلشکستگی رنج میبرند خبرهای بسیار خوبی دارد: آموزههای 2500 سالهی بودا، پادزهری قطعی برای دردهای عاطفی است. و حسن این پادزهر در این است که لازم نیست شما بودایی باشید، تا این رهنمودها برای شما کار کند! ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان آناکارنینا نوشتهی لییو تولستوی، نویسندهی روس است و سروش حبیبی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1878 به چاپ رسید و خود تولستوی آن را اولین کتاب واقعی خود میدانست. آناکارنینا رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم. ”