نگاهی اجمالی به کتاب“ داستانی مملو از احساسات عمیق و خفته. کتاب صوتی حریق در باغ زیتون قصهی افرادی است که هرکدام در تنهایی خود معنایی یگانه برای انسانیت مییابند. یک طرف این رمان پرکشش خانوادهای فقیر است که به دنبال راهی برای نجات آیندهشان هستند و سمت دیگر، خانوادهای مرفه که ارتباطی نزدیک با آنها دارند. گراتزیا دلدا در خانهی هرکدام آنها ماجراهایی را به جریان انداخته که با وجود تفاوتها در یک نقطه مشترکند: تغییر سنتها. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب پیشتر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شدهاست. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل میشود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش میرود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازشهای آشنایی که تازههای روز مانند قطرات آب به سر و روی تو میپاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد میترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفتهای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده میکند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت میکند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح میشود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترسهایمان به نظر بسیار احمقانه و سادهلوحانه میرسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت میتوانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”