نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب پیشتر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شدهاست. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل میشود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش میرود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازشهای آشنایی که تازههای روز مانند قطرات آب به سر و روی تو میپاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد میترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفتهای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده میکند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت میکند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح میشود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترسهایمان به نظر بسیار احمقانه و سادهلوحانه میرسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت میتوانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”

ذننویسنده: شون میو ماسه یو
نگاهی اجمالی به کتاب“ شما به دیدن معبد یا زیارتگاهی در شهری باستانی میروید و به باغهای آرامش نگاهی میاندازید. با بالا رفتن از کوهی خیسِ عرق میشوید و از چشمانداز گستردهای که از قله میبینید لذت میبرید. و در برابر دریای آبی کریستالی میایستید و درست به افق خیره میشوید. آیا تاکنون این شادابی را، در چنین لحظهای فوقالعاده، که از شتاب و جنبوجوش هر روز? زندگی جدا هستید، تجربه کردهاید؟ قلب شما احساس سبکی میکند و انرژیای گرم در سرتاسر بدنتان جریان مییابد. نگرانی و استرس زندگی روزانه در لحظهای ناپدید میشود و به راستی میتوانید زنده بودن خودتان را در این لحظه حس کنید. امروزه، خیلی از مردم جایگاهشان را از دست دادهاند ــ آنها نگران و سرگردانند که چگونه زندگی کنند. به همین دلیل در تلاش برای تنظیم تعادل روانی خود، دنبال چیزی فوقالعاده میگردند. اما صبر کنید، حتی زمانی که دکم? تنظیم را فشار دادهاید باز هم آن چیز فوقالعاده بیرون از هر روز باقی میماند. وقتی که به زندگی عادیتان باز میگردید، استرس در وجودتان انباشته میشود و ذهنتان فرسوده میشود. حس میکنید باری بر دوشتان دارید و دوباره در صدد یافتن آن فوقالعاده بر میآیید. آیا این چرخ? پایانناپذیر آشنا به نظر نمیرسد؟ ”