نگاهی اجمالی به کتاب“ شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغههای برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصلهای دوردست میخواند. از دور صدای گرگ میآمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو میرفت، این بود که هنوز برای جوجههایشان اسم انتخاب نکردهاند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلکهای سام به آرامی بسته شدند و او کلاغوار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجهای که باعث افکار گوناگون، پیشبینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا میخواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ شام در رستوران دلتنگی، که خود تایلر بارها اذعان کرده است، بهترین اثر اوست، همچون بسیاری دیگر از رمان های خانم تایلر به موضوع خانواده و تاثیرات متقابل افراد بر یکدیگر میپردازد. در داستانهای خانم تایلر بیشتر چالشها حالتی ساده و روزمره دارند اما همین اتفاقات کوچک درونیات شخصیتها را آشکار میکند. برخلاف سنت داستاننویسی کلاسیک، در آثار تایلر کمتر ردی از ضد قهرمان یا شخصیت منفی یافت میشود. گویی از دیدگاه نویسنده هیچ انسانی خوب، بد، خوب تر یا بدتر نیست و تنها مسئله موجود موضوع تفاوت انسانهاست. ”