نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان هولناک طلوع هورد با سارگراس آغاز میشود، یکی از تایتانهای قدرتمند جهان وارکرفت و خالق لژیون سوزان که سرزمینهای بسیاری را با دیوانگیاش به آتش کشید. کتاب صوتی وارکرفت: طلوع هورد از کریستی گلدن با دیدار او و سه رهبر نژاد اِرِدار آغاز میشود. وِلِن، کیل جیدن و آرکیماند در کنار هم بر سیارهی آرگوس حکمرانی میکردند و مردمشان از قدرتی وصفناپذیر برخوردار بودند. درواقع همین تواناییهای عظیم نژاد آنها بود که تایتانِ طمعکار را به آنجا کشاند چون باور داشت با کمک اِرِدارها میتواند سرانجام بر آزروث غلبه کند.
سارگراس به حاکمان آرگوس قدرت، خرد و بزرگی را پیشنهاد داد و در مقابل از آنها خواست به لژیون سوزان ملحق شوند. آرکیماند و کیل جیدن مفتون تصویری شدند که او از آینده برایشان مجسم کرده بود اما وِلِن در مکاشفهای به دروغ تایتان پی برد. این رهبر محتاط نمیتوانست نیت نیک سارگراس را باور کند و رویای خود را با دوستان قدیمیاش درمیان گذاشت، که البته بیفایده بود. در نهایت وِلِن با کمک نیرویی بیگانه اما خیرخواه موفق شد با همراهی تعدادی از اِرِدار پاکسرشت از آرگوس فرار کند. رفتن او درد و خشم آتشینی را در وجود کیل جیدن برپا کرد و رهبر جسور با یاری گرفتن از سارگراس، راهی سفری طولانی برای تعقیب دوست قدیمیاش شد... . ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب صوتی مردگان زرخرید یا نفوس مرده اثر نیکولای گوگول و ترجمهی فریدون مجلسی است. نیکولای گوگول، نویسندهی بزرگ و یکی از قلههای ادبیات کلاسیک روسیه، مبدع رئالیسم انتقادی و طنزپرداز چیرهدست، در روستای بالشیهساروچینتسی در غرب روسیه (اوکراین فعلی) در خانوادهای خردهمالک به دنیا آمد. او پس از پایان دوران دبیرستان انتظار داشت به آرزوی دیرینهاش برسد و شغل دولتی خوبی نصیبش شود؛ اما به کارمندی ساده در یکی از ادارات سنتپترزبورگ تبدیل شد.
گوگول پس از ناموفق بودن نخستین اثرش ـ منظومهی هانسکوشلگارتن ـ همهی نسخهها را خرید و نابود کرد. نویسندهی ناامید دوباره دست به قلم شد و داستان شبهایی در قصبهی نزدیک دیانکا را نوشت و الکساندر پوشکین تشویقش کرد. سه سال بعد، استادیاش را در داستانهای «یادداشتهای یک دیوانه»، «دماغ»، «پرتره»، «کالسکه» و «شنل» نشان داد. منتقدان در حین اجرای نمایشنامهی بازرس او را به هجونویسی و توهین به کشور متهم کردند. گوگول، آزردهخاطر به رم سفر کرد تا در آرامش، کتاب نفوس مرده را بنویسد.
نویسنده در این اثر به زندگی شهروندان درجهی دوم ـ رعایای شبهبرده ـ روسیه میپردازد و سیاستهای دولتی را به سخره میگیرد. آنها به دلیل وجود قوانین سختگیرانه حق مهاجرت به شهر را ندارند و باید روی زمینهای کشاورزی ملاکان کار کنند. چنین است که چیچیکف، قهرمان طمعکار داستان، تلاش میکند با استفاده از قوانین موجود، بردگان و رعایایی بخرد. رمان گوگول تصویری دقیق و واضح از آداب و رسوم، عادات و روش زندگی مردم روسیه در قرن نوزدهم به دست میدهد. انتشار این رمان در زمان خود جنجال به پا کرد و ملاکان و اربابها این قصه را توهین به خود قلمداد کردند. ”