نگاهی اجمالی به کتاب“ اسمیلا جسپرسن، بیشتر از آن که به عشق بیاندیشد، به برف و یخ فکر می کند. او در دنیایی از اعداد، علوم و خاطرات زندگی می کند؛ غریبه ای عجیب و مرموز در سرزمینی ناآشنا. و حالا اسمیلا مطمئن است که از جنایتی هولناک پرده برداشته است. این اتفاق در روزی برفی در کپنهاگن روی داد. پسری شش ساله از بالای ساختمانی سقوط کرده و جانش را از دست می دهد. پلیس خیلی زود و زمانی که هنوز بدن پسرک گرم است، عامل مرگ را حادثه ای غیرعمد اعلام می کند. اما اسمیلا می داند که سقوط همسایه ی کم سن و سالش، تصادفی ساده نبوده است. او خیلی زود رد سرنخ هایی به آشکاری جای پایی در برف را می گیرد و اطلاعاتی از حادثه به دست می آورد. اسمیلا به خاطر پسرک و البته خودش، سفری نفس گیر به دنیایی از دروغ ، اطلاعات فاش شده و خشونت را آغاز می کند که درنهایت به برف و یخ ختم می شود؛ اسراری عجیب و باورنکردنی که زیر لایه ای از یخ پنهان شده اند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «منظومهی پیامبر نامبعوث» همانطور که از ناماش بر میآید روایتی بلند و شاعرانه است. برای من نوشتن این روایت همچون آبتنی کردن در حوض خاطرات بود. این خاطرات گاهی راه به ادبیات میبرد و گاه به اسطوره و گاه به روایات تاریخی و گاه به روایات زیست فردیام. خیال میکنم که زیست یک یک ما چیزی از این دست است. ما خاطرات قرنها را در خود انبار کردهایم. ما صندوقهای مملو از خاطراتی هستیم که آنها را یا خود تجربه کردهایم یا پدرمان یا مادرمان یا مادر بزرگها و پدر بزرگهامان و این همه با آن چه خواندهایم و شنیدهایم در آمیخته است تا صندوق را لبالب کند. همهی ما گاهی در خلوتمان زیستمان را با سرشکستگی شخصیتهای غمنامهها پیوند زدهایم. همهی ما گاهی در خلوتمان خود را در لباس یک قهرمان دیدهایم. همهی ما گاهی در خلوتمان احساس کردهایم که خوشبختترین مردمان روی زمینایم. همهی ما در خلوتمان احساس کردهایم که ناگهان دیگر ذرهای ایمان برایمان نمانده است. همهی ما لحظاتی در زندگیمان داشتهایم که خیال کردهایم کسی در گوشمان چیزی نجوا میکند و ایمان از دسترفتهمان را دوباره و به ناگهان باز یافتهایم. همهی ما تلخی بیمانند تنهایی را زیر دندان مزه کردهایم و همهمان در بزنگاهی با خود خیال کردهایم که چشمان کسی بر ماست و تا زمانی که چشمهای او ما را تماشا میکنند به ما گزندی نخواهد رسید.
اینها، یک به یک اینها، برای من معنای انسانیت است. ما فرزندان شوربختی و شادی، فرزندان صبر و بیقراری، فرزندان توامان تنگدستی و ثروتایم.
«منظومهی پیامبر نامبعوث» تکگویی بلندیست که به همینها میپردازد و الگوی متنی کار هم زیر تاثیر متون کهن و چکامههای آیینی است. جهان متنی مورد ستایش من؛ در ادبیات قرون پیش جای گرفته است و این دلبستگی گاه آن چنان کرانههاش را گسترش میدهد که به خوابهام سرریز میکند. بسیاری از این رویاهای روز و رویاهای شب درون متن «منظومهی پیامبر نامبعوث» جای گرفتهاند. ”