نگاهی اجمالی به کتاب“ وقتی آتیشپاره وارد شهر میشود یک داستان زیبا و جذاب و پر از شخصیتهای جالب است که برنده جایزه پاتریشیا رایتسون بخش ادبیات کودک 2014 شده است. زبان این کتاب آنقدر منحصربهفرد و تأثیرگذار است که خواندن آن علاوه بر بچهها به بزرگترها هم پیشنهاد میشود.
ماریا دختری دهساله است که بعد از مرگ مادرش به روستایی میرود که مادربزرگش در آنجا زندگی میکند، داستان تضاد ایجاد شده در زندگی دختربچه را نشان میدهد. او در شهری مدرن با تمام امکانات، تفریحات و آزادیهایش مجبور است روزهایش را در طویله سپری کند و با حیوانات مزرعه سر و کار داشته باشد و وقتی که قرار است به مدرسه برود با رفتارها و آموزشهایی روبهرو میشود که اتفاقات عجیبی رخ میدهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ شاید تا کنون هیچ کتابی به اندازه دن کیشوت این همه مورد عشق و علاقه ملتهای گوناگون نبوده است. بسیاری از کتابها هست که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارد و از حدود مرز یک کشور فراتر نمیرود؛ بسیاری دیگر نیز هست که در میان ملل دیگر هم خواننده دارد ولی تنها مورد پسند گروه روشنفکران یا مردم عادی طبقات ممتار است. اما دن کیشوت همه حصارهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را درهم شکسته و نام خود را با دنیا و بشریت توام ساخته است. دن کیشوت زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذراند. دن کیشوت یکی از نخستین رمانهایی است که به زبانهای نوین اروپایی نوشته شده و سروانتس بخش بیشتر آن را در زندان نوشتهاست. در زمان روایت دن کیشوت نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. دن کیشوت پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر میپندارد. ”