سقوط

کتاب صوتی

کتاب صوتی سقوط

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده آلبر کامو

زیباترین و فهم‌ناشده‌ترین کتاب کامو

نام اصلی: The Fall

ناشر: نشر روزگار

سال چاپ: 1397

شابک:

978-622-7057-82-9

خلاصه:

سقوط رمانی است فلسفی که از زبان ژان باتیست کلمانس( یحیای تعمید‌دهنده‌ی نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را "قاضی توبه‌کار" می‌خواند روایت می‌شود. او داستان زندگی‌اش را برای غریبه‌ای اعتراف می‌کند.
ژان باتیست کلمانس در رستورانی با غریبه ای که در اصل خواننده کتاب است آشنا می‌شود و داستان زندگی‌اش را برای او بازگو می‌کند.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس کیان شمس
انتخاب موسیقی کیان شمس
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: مهرماه 1397

مدت زمان اثر: 4 ساعت و 25 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی دژ درون دژ درون

آینتسل گانگر

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

تازه‌های ماه‌آوا

لحظه‌های ناب و حقیقینویسنده: باربارا دی آنجلیسRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ قلب مشتاق در جستجوی لحظه‌های واقعی، لحظه‌های واقعی و زندگی کردن، لحظه‌های واقعی و روابط و راه رسیدن به لحظه‌های واقعی عنوان بخش‌های کتاب است. در تضیح پشت جلد آمده است: «ایگل وین یارن: چنانچه امسال می‌خواهید فقط یک کتاب بخوانید، لحظه‌های ناب را انتخاب کنید. زیرا این کتاب درباره لحظه‌های حقیقی و ناب صحبت می‌کند همان چیزی که زندگی با آن معنا می‌یابد. دیباک چوپرا: این کتاب، کتابی فوق‌العاده و استثنایی است که قلب و روحتان را سرشار خواهد کرد.» ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools