نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب پرونده بالتیمور برای نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. کتاب پرونده بالتیمور ادامهی کتاب «پروندهی هری کبر» است. در این کتاب مارکوس گلدمن، رماننویس جوان بعد از حدود پنجاه سال با داستانی متفاوت برگشته است. او اکنون عاشق شده است و مشغول نوشتن سومین رمانش است. گلدمن در کتاب پروندهی بالتیمور غرق در خاطرات کودکی عشق زندگیاش میشود و داستان گروه پسرانی را شرح میدهد که بر اثر یک اتفاق، ناگهان زندگیشان غرق در دروغ و حسادت و خیانت به هم میریزد.
یکی از نکات جذابی که ژوئل دیکر در نگارش کتاب پرونده بالتیمور رعایت کرده است، تکه تکه و شکسته نوشتن داستان است. این سبک نگارش در کتابهای معمایی بسیار رایج است و به رمزآلودتر شدن داستان کمک میکند؛ عدم پیروی از یک خط زمانی ثابت ذهن خوانندگان را گیج میکند و به جذابیت کتاب میافزاید. استفاده از این فرآیند در کتابهای «فاکنر» بسیار مشهود است. البته عدم پیروی از خط زمانی در داستان را نباید با جریان سیال ذهن اشتباه گرفت. در سبک نوشتاری جریان سیال ذهن، نویسنده خواننده را در یک لحظه در چند مکان قرار میدهد، در حالیکه در کتاب پروندهی بالتیمور، ژوئل دیکتر تنها بازههای زمانی مختلف را بدون هیچ ترتیبی روایت میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب دوشنبههایی که تو را میدیدم نوشتهی لئا ویازمسکی داستانیست جذاب و پرکشش از علاقهی دختری جوان و پیرمردی هشتاد ساله. اثری منقلب کننده و دوست داشتنی، با پایانی به یادماندنی.
دوشنبههایی که تو را میدیدم (Le vieux qui de?jeunait seul) علاوه بر استقبال خوانندگان، با تحسین بسیاری از منتقدین و رسانهها هم روبرو شده. نشریه «بابیلو» نوشته: این کتاب زیبا و متاثر کننده است. با شخصیتهایی ماندگار در ذهن، که تنها ایرادش، کوتاه بودن آن است!»
لئا ویازمسکی (Léa Wiazemsky)، نویسنده و بازیگر سینما در کتاب «دوشنبههایی که تو را میدیدم» که اولین رمان او و برنده جایزه منتخب خواننندگان سال 2017 فرانسه است، داستانی جذاب را روایت میکند که اگرچه شاید نتواند آن را به شکلی تام و تمام عاشقانه دانست، اما سرشار از لحظههای درخشانی است که تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند.
لئا از طرف خانواده مادری نوه فرانسواً موریاک، نویسنده پرآوازه و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1952، و از طرف خانواده پدری، وارث عنوان پرنس ویازمسکی و کنت لواچف است. مادرش رژین دفورژ نیز نویسنده و ناشر است. لئا در فیلمها و تئاترهای بسیاری ایفای نقش کرده است.
کلارا پیشخدمت بیست و هفت ساله، در زندگیاش زخمی پنهان پنهان دارد و با بحران و خلائی عاطفی دست و پنجه نرم میکند. کلارای تنها، عاشق و دلبسته یکی از مشتریهای پیر رستوران میشود که چیز زیادی از زندگیاش نمیداند. اولین مواجهه او با آنری، حسهای تازهای در او ایجاد میکند. با خود میاندیشد که پیرمرد هشتاد ساله هم، تنهاست و در همان نگاه اول مهرش را بر دل مینشاند.
پیشخدمت جوان مدتی با تصور پیرمرد روزها را به شب میرساند؛ شادیها و ترسهای خود را در کنار او میبیند، جراتش را در واگویه مشکلات زندگیاش میسنجد و در نهایت آرزو میکند تا بتواند به او نزدیک شود. کلارای مهربان سرانجام به آرزویش میرسد و دیدار میسر میشود. دیداری که همهچیز را تغییر میدهد. ”