دیگر نویسندگان نویسنده راد جادکینز (1)آدام خو (1)بنژامن کنستان (1)ویلیام پل یانگ (1)ملوین گوردون (1) برگردان محمد قصاع (1)بهداد ساجدی حسینی (1)غزاله ابراهیمیان (1)عبدالله آزادیان (1)آرزو احمی (2)
تازههای ماهآوا نامههای عاشقانهنویسنده: جبران خلیل جبراننگاهی اجمالی به کتاب“ این اثر مجموعهای از نامههای عاشقانه جبران خلیل جبران نویسنده و شاعر در این نامهها علاوه بر ابراز احساساتی لطیف و شاعرانه، دیدگاهش را درباره زندگی با او در میان گذاشتهاست. ” زنانی که با گرگها میدوندنویسنده: کلاریسا پینکولاتسنگاهی اجمالی به کتاب“ کلاریسا پینکولا استس در کتاب صوتی زنانی که با گرگها میدوند اسطورهها، افسانهها و داستانهای غنی فرهنگها و قبایل گوناگون را بازگو میکند تا زن امروزی از خلال شنیدن آنها ارتباط خود با نیای فراموششدهاش را احیا کند. اما این نیای فراموششده کیست؟ چرا فراموش شده است و چرا باید زن امروزی آن را دوباره مبعوث کند و رشتههای خود را با او از نو رج بزند؟ داستانهای اسطورهای و افسانههای نیاکان ما از دل انسانیترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانههای بدوی، چنانکه نمود آن را در الههها و شخصیتهای اسطورهای میبینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم میکند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گلهای از گرگها در پهنهی دشت میدود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگها. در روزگاری که هنوز خبری از تمدن نیست. خدایان و ایزدبانوان بهجای شهریاران حکومت میکنند و انسان در ساحت اسطوره میزیَد، و نه ساحت اندیشه. ”
نامههای عاشقانهنویسنده: جبران خلیل جبراننگاهی اجمالی به کتاب“ این اثر مجموعهای از نامههای عاشقانه جبران خلیل جبران نویسنده و شاعر در این نامهها علاوه بر ابراز احساساتی لطیف و شاعرانه، دیدگاهش را درباره زندگی با او در میان گذاشتهاست. ”
زنانی که با گرگها میدوندنویسنده: کلاریسا پینکولاتسنگاهی اجمالی به کتاب“ کلاریسا پینکولا استس در کتاب صوتی زنانی که با گرگها میدوند اسطورهها، افسانهها و داستانهای غنی فرهنگها و قبایل گوناگون را بازگو میکند تا زن امروزی از خلال شنیدن آنها ارتباط خود با نیای فراموششدهاش را احیا کند. اما این نیای فراموششده کیست؟ چرا فراموش شده است و چرا باید زن امروزی آن را دوباره مبعوث کند و رشتههای خود را با او از نو رج بزند؟ داستانهای اسطورهای و افسانههای نیاکان ما از دل انسانیترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانههای بدوی، چنانکه نمود آن را در الههها و شخصیتهای اسطورهای میبینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم میکند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گلهای از گرگها در پهنهی دشت میدود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگها. در روزگاری که هنوز خبری از تمدن نیست. خدایان و ایزدبانوان بهجای شهریاران حکومت میکنند و انسان در ساحت اسطوره میزیَد، و نه ساحت اندیشه. ”
دستهبندیها قالب داستانک (7)ادبی هنری (30)روایی نمایشی (29)نمایش (13)داستان بلند (56)شعر (16) ژانر کودک و نوجوان (45)تراژدی (45)اجتماعی (204)دلهره آور (19)سیاسی (29)خانوادگی (75)