نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ماجراهای این جلد از مجموعه وارکرفت در روزگاری سپری میشود که ساکنینش، گذشتهی صلحآمیز آزروث را فراموش کردهاند. حملهی لژیون سوزان مانند دستی بدخواه طومار تاریخ را درهم پیچید و حالا افراد اندکی میدانند الف، اژدها، کوتوله و جادوگرها روزی کنار همدیگر زندگی آرام و دوستانهای داشتهاند. هرچه اکنون در کتاب صوتی وارکرفت: روز اژدها نوشته ی ریچارد ای. ناک میشنوید کینه، خشم و رقابت است، روایت دورهای که هر نژاد و گروهی میخواهد سلطهی خودش را بر جهان تحمیل کند. ”