نگاهی اجمالی به کتاب“ برایان تریسی در مقدمهی این کتاب گفته است که طی بیست و پنج سال، زندگی مردان و زنان زیادی را بررسی کرده است و همیشه خصوصیات و صفات مشترک آنها را جستوجو کرده است، خصوصیاتی که باعث شده این افراد به موقعیتهایی بالاتر از میانگین افراد جامعه برسند. او میگوید که مسیر این جستوجو، هزاران کتاب، مقاله و مطالب تحقیقاتی در مورد موفقیت خوانده است و در نهایت به این نتیجه رسیده که صفت بنیادین برای موفقیت و کامیابی در تمام مراحل زندگی، اصل اعتمادبهنفس است.
این کتاب در واقع یک «ماراتن ذهنی» است که نیاز به تمرین زیادی دارد. هرقدر بیشتر در این راه پافشاری و تلاش کنید، به نتایج بهتر و بزرگتری میرسید. اگر اصول کاربردی و ثابتشدهای که از زندگی مردان و زنان بزرگ و موفق الگوبرداری شدهاند را دنبال کنید، میتوانید به نیروی اعتماد به نفس برای هر چیزی که از ته دل میخواهید تلاش کنید و به آن برسید. در این کتاب یاد میگیرید که چطور اطمینان، شهامت، و عزم راسخ را در تمام عرصههای زندگی خود رشد و گسترش دهید. شما چگومگی مواجهه با بزرگترین چالشها و فرصتهای زندگی خود را، بدون ترس و در کمال اطمینان از تواناییهای خود برای تحقق آن چه در ذهن دارید، خواهید آموخت.
باید بدانید که شما به کمک استعدادها و درونداشتهای طبیعی خود، تواناییهایی بالقوه و شگفت انگیزی برای پیشرفت، موفقیت و کامیابی دارید. قدرت این نیروهای درونی آن قدر زیاد است که برای صد بار زندگی کافی خواهد بود. پس باید این قدرتها را درک کنید و آنها را به مرحلهی عمل برسانید. تنها چیزی که در این بین ممکن است میان شما و داشتن یک زندگی فوقالعاده و دستیافتنی قرار گرفته باشد، ترسهای شماست. این ترسها، هر شکلی که داشته باشد، تا پایان این کتاب، برای همیشه از ذهن و وجودتان رفته است. هر زن یا مردی که در زندگی شخصی، اجتماعی و حرفهای خود به جایگاهی برتر رسیده، همیشه نسبت به افراد عادی، با سایر شرایط یکسان، اعتماد به نفس بیشتری داشته است. وقتی شخصیت خود را به درستی پرورش میدهید و به این خود باوری میرسید که میتوانید از پسِ انجام هر کاری برآیید، آیندهی شما هیچ حد و مرزی نخواهد داشت. واقعیت این است که اگر بتوانید اعتماد به نفس راسخ و خدشهناپذیر را در وجود خود ایجاد کنید و پرورش دهید، جهانتان کاملا زیر و رو میشود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب «یک اتفاق مسخره» A Nasty Storyاثر «فئودور داستایفسکی» سال 1862 منتشر شد. این داستان را نویسنده پس از لغو نظام رعیتی دهقانان در روسیه به نگارش درآورد و ازاینجهت بازتابی از اتفاقهای اجتماعی و سیاسی آن دوران است. داستان این کتاب حول محور سه شخصیت «استپان نیکیفوروویچ»، «سیمون ایوانوویچ شیپولنکو» و «ایوان ایلیچ پرالینسکی» است که داستان با حضور آنها در یک اتاق شروع میشود. «ایوان ایلیچ» مشاور دولتی است و حدود چهل و سه سال سن دارد. او به مراسم عروسی یکی از رعیتهای خودش دعوت میشود، او تصمیم میگیرد در این مراسم شرکت کند. حضور این ژنرال در کنار مردم ضعیف و طبقهی پایین جامعه بازتابی از طبقات از هم پاشیدهی جامعهی آن زمان روسیه است.
«فئودور داستایفسکی» در داستان کتاب «یک اتفاق مسخره» حسهای متناقض «ایوان ایلیچ» را نشان میدهد. این فرد در موقعیتی حس برتری طلبیاش را سرکوب میکند در حالی که در قسمتهایی از داستان با صحبت کردن دربارهی اصلاحات تمایل به نشان دادن خودش دارد. او بهدنبال محبوبیت و توجهطلبی بیشتر از سوی بقیه یک ابله خودشیفته متصور میشود. «فئودور داستایفسکی» استاد نشان دادن روحیات درونی انسان است و تبحرش در این زمینه را میتوان در این اثر هم بهوضوح دید. اگر بخواهیم آثار این نویسنده را به دورهی متفاوت تقسیم کنیم این کتاب جزو دورهی اول آثار «فئودور داستایفسکی» است. ”