نگاهی اجمالی به کتاب“ کتابی که آن را در یک شب به پایان خواهید رساند؛ زیرا نمیتوانید در برابر داستان آن مقاومت کنید. کارن ام. مک منس در کتاب یکی از ما نفر بعد است شما را به یک بازی مرگبار دعوت میکند. بازی جرات و حقیقت که انتهای آن مشخص نیست. قربانی بعدی چه کسی است؟ این اثر که در ادامهی رمان پرطرفدار یکی از ما دروغ میگوید به نگارش درآمده، عنوان پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز را به خود اختصاص داده است.
درباره کتاب یکی از ما نفر بعد است:
مساله این است که هیچکس حقیقت را نمیداند. نه کسی میداند پیامهای ارسال شده از سمت چه کسی هستند و نه مشخص است آن نرمافزار شایعهپراکنی چگونه جان آن دانشآموز را گرفت. همه فقط یک چیز را میدانند: هیچکس از این ماجرای خطرناک در امان نیست.
تصور کنید فردی ناشناس شما را از طریق بازی جرات یا حقیقت به چالش میکشد. جرات را انتخاب میکنید یا حقیقت؟ یک بازی خطرناک در دبیرستان بیویو به راه افتاده است. فردی ناشناس از طریق پیام متنی دانشآموزان را به بازی جرأت یا حقیقت دعوت میکند. اما حقیقت ماجرا این است که دانشآموزان انتخاب چندانی ندارند. یا باید جرات را انتخاب کنند یا با انتخاب حقیقت یکی از رازهایشان برملا میشود. این ماجرا در ابتدا هیجانانگیز به نظر میرسد تا اینکه منجر به مرگ یکی از دانشآموزان میشود. وحشت سراسر دبیرستان را فرا میگیرد. به راستی پای مرگ در میان است یا ماجرا چیز دیگریست؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همسر دوست داشتنی من از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و یواسای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار بهعنوان بهترین رمان اول را با خود یدک میکشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده بهنظر میرسد. من با زنی بینظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچهدار شدیم و به حومه شهر نقل مکان کردیم. شیرینترین رؤیاها و تاریکترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوجهای معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان میشود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت میاندازد و کفشهایش را هم در سمت دیگری از پا درمیآورد. دو لیوان پر از شراب را میبینم و او به سمت اتاقش راهنماییام میکند. بعد برمیگردد تا نگاهم کند و لبخند میزند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده میآیند و برق میزنند. بله بهخاطر اثر نوشیدنی الکلیست که اینطور به نظر میرسد اما بهخاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس میکنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمیدانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم میآید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطهور میشود. لیوان شراب را از من میگیرد و روی میز کنار تخت میگذارد. تا وقتیکه در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه میدهم. برای هم مرتب حرفهایمان را تایپ میکنیم، از حرفهایمان خندهمان میگیرد و میخواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”